■ یک کشف عادی ولی شگفت انگیز بخش عمومی

هرچند در حقانیت و اثرات ماورایی نماز شکی نیست و مطرح شدن چنین مطالبی برای ما که مسلمانیم خوش‌آیند است؛ اما به همین راحتی و با چند اسلاید قابل پذیرش نیست و نیاز به مدرک و منبع بیشتر و معتبرتری دارد.

جناب علوی کیا. با سپاس از شما.

با تشکر از شما مهندس علوی کیا مطالب جالب بود . فقط اینکه این مطالب منبع معتبر تر داشت خیلی بهتر می شد .

سلام آقای مهندس . میشه لطف کنید و منبع این مطالب رو هم بگید.

همه چیز در هاله ای از ابهام است . نه نام این دانشمند غیر مسلمان گفته شده نه نشانی از او ... نه مستنداتی دال بر ادعا گفته شده ... نه اثبات مرکزیت زمین در کعبه را قبلا شنیده بودم !! بعد نفهمیدم چرا این امواج الکترومغناطیس از کف پا که همیشه روی زمین است تخلیه نمی شود؟
لطفا اگر برای خودتان ثابت شده و توضیحاتی دارید بفرمائید تا استفاده کنیم . ممنون

با تشکر ازلطف و نظرات دوستان عزیز ،من خودم خیلی دنبال اسم این دانشمند اروپایی گشتم ولی متأسفانه چیزی پیدا نکردم ولی در خصوص منبع درج این مطلب که توسط آقای محسن غفوریان از سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران نقل شده یکسری لینک در این خصوص گذاشتم که شاید بدردتون بخوره:
http://tamighat.blogfa.com/post-22.aspx
http://namaze-asheghan.blogfa.com/
سایت دکتر روازاده:
http://ravazadeh.com/fa/content/ehyaye-salamat-article/general-articles/1229-sajdebarkhak.html
اینجا هم چند نمونه در خصوص اثبات مرکزیت مکه هست:
http://tamighat.blogfa.com/post-22.aspx

http://www.google.com/search?hl=en&q=mecca%2Bcenter&oq=mecca%2Bcenter&aq=f&aqi=&aql=&gs_sm=e&gs_upl=34059l34059l0l34299l1l1l0l0l0l0l0l0ll0l0 =
در جواب دوستمون که چرا بهتره از طریق پیشانی این تخلیه الکترومغناطیسی صورت بگیره:در بدن مراکزی وجود دارد که به آنها مراکز انرژی یا چاکرا گفته می‌شود. چاکرا کلمه‌ای سانسکریت به معنای چرخ است. چاکراها یا مراکز انرژی در حال چرخش هستند و بخش‌های بسیار مهمی از کالبد انرژی محسوب می‌شوند. همانند کالبد فیزیکی که از اعضای حیاتی و کم اهمیت تر تشکیل شده ‌است، کالبد انرژی نیز دارای چاکراهای اصلی و فرعی و چاکراهای بسیار کوچک است. چاکراهای اصلی، مراکز انرژی در حال چرخش هستند که به طور معمول ۳ تا ۴ اینچ قطر دارند و اعضای اصلی و حیاتی کالبد فیزیکی را کنترل می‌کنند و به آنها انرژی می‌دهند. چاکراهای اصلی درست مانند نیروگاه‌هایی هستند که انرژی حیاتی را برای اعضای حیاتی و اصلی تامین می‌کنند. اگر این نیروگاهها به خوبی کار نکنند اعضای حیاتی ضعیف یا بیمار می‌شوند، زیرا برای درست کارکردن، انرژی حیاتی کافی ندارند.
همه احساسات ، ادراک ، آگاهیها و هر چیزی که ممکن است برای شما اتفاق بیفتد را می‌توان به هفت دسته تقسیم کرد و هر کدام از این دسته‌ها به یکی از چاکراها پیوسته‌است . پس چاکراها نه تنها نماینده اعضای بدن شما هستند بلکه نماینده قسمتهای مخصوصی از حواس و ادراک شما نیز محسوب می‌شوند. وقتی شما احساس تنش می‌کنید ، این تنش را در چاکرای مرتبط با آن قسمت نیز احساس می‌کنید و این چاکرا و عضو مرتبط با آن دچار استرس می‌شوند. تنش در چاکرا بوسیله شبکه عصبی که به این چاکرا پیوسته‌است مشخص می‌شود و به اندامی که توسط این شبکه کنترل می‌شوند انتقال می‌یابد.هنگامی که این تنشها برای مدت زمان طولانی و یا با شدت زیادی در شخص بماند علائم بیماری نمایان می‌شود. بیماری‌ها در اثر بسته شدن این مراکز انرژی پدید می‌آیند.
اما چیزی که به بحث ما مربوط می شود چاکرای ششم است که به آن چاکرای پیشانی یا چشم سوم" آجنا " می گویند در سمت پیشانی و کمی بالاتر از بین دو چشم قرار دارد. طیف رنگی مربوط به این چاکرا آبی نیلی است. این رنگ باعث باز شدن چشم سوم - دید بیرونی و درونی - است. این رنگ برای آرامش و درمان بیماریهای ذهنی مفید است. رنگ نیلی آگاهی را بالا می‌برد و برای زنده کردن خاطرات فراموش شده مفید است.
تاثیرات: این چاکرا با درونی ترین قسمت وجودی انسان ( به عقیده غربیهای باستان مربوط به ناخودآگاه می‌باشد) که روح نام دارد و همچنین به معنویت مرتبط است، ارتباط دارد. این مکانی است که محرک ما و میزانی از آگاهی که فعالیتها و در واقع زندگی ما را هدایت می‌کند در آن قرار دارد.
این چاکرا یکی از مهمترین چاکراهای بدن است . آجنا بر روی هیپوفیز تأثیر گذاشته و از طریق آن تمام غدد درون ریز بدن را تحت کنترل دارد . اگر این چاکرا درست کار کند ، کل سیستم جسم و روح انسان هماهنگ کار می کند. چنانچه این چاکرا برعکس کار کند ، شخص دچار سوء تعبیر میشود و افکار خطرناک در ذهن خود می پروراند و با کمک بیندو این افکار خطرناک را در زندگی خود عینیت می بخشد . بیشتر مشکلات و مصائبی که در زندگی برایمان پیش می آید به همین علت است .آجنا محل برخورد 3 نادی آیدا ، پنگالا و سوشومنا است .به نام مرکز گورو هم شناخته میشود .
رابطه با سجده کردن : حالت سجده به دلیل تماس چاکرای ششم با زمین و انتقال انرژی از زمین به این چاکرا، یکی از روشهای فعال سازی این چاکرا محسوب میشود . در یوگا هم حرکتی مشابه این وجود دارد به نام حرکت جنین که از این حرکت برای کسب انرژی زمین استفاده میشود . علاوه بر این حالت سجده باعث فعال سازی تدریجی و ملایم نیروی کندالینی در فرد میشود و بهتر برای انجام اینکار همانند نمازخواندن، با وضو رو به قبله بوده و صد البته اگر به نیت پروردگار باشد علاوه بر پرورش نیروها سبب بهره مندی از عنایت الهی میشود. در این حالت شروع به گفتن ذکر کنید تا ذهن آرام شود و به حالت خلاء ذهنی برسید و سپس به مراقبه بپردازید .
با تشکر وسپاس فراوان امیدوارم مفید واقع بشه

جای تاسف داره که هرموقع قصد خریدن وجهه برای مذهب خودمون رو داریم بجای تمسک به واقعیات فوری میگیم یک آدم غیرمسلمون فلان موضوع رو بیان کرده یا بدون ذکر هرمنبعی میگیم دانشمندان ثابت کردند که فلان
در یکی از همین روزنوشتها یه کامنت گذاشته شده بود که یک شخص غیر مسلمان گفته توی قران شما مطالبی هست که هنوز خودتون نمیدونید منم زیر اون کامنت نوشتم پس اون شخص چرا مسلمون نشد؟
ضمنا میخواستم بدونم معنی اینکه گفتید شهر مکه مرکز کره زمینه یعنی چی؟
ما مرکز سطح رو برای شکلهای دوبعدی تعریف میکنیم و اگه منظور مرکز سطح خشکیها باشه با توجه به اینکه عمده خشکیها در بالای مداری که از شهر مقدس مکه میگذره قرار داره به راحتی این نظریه رد میشه. تنها خشکیهایی که زیر مدار عبوری از مکه معظمه قرار میگیرند عبارتند از آمریکای جنوبی، اقیانوسیه، بخشی از هند و بخش بسیار کمی از اسیا و قسمت بزرگی ار آفریقا. در مقایسه با کل جهان نمیشه باور کرد که مکه معظمه مرکز سطح زمین باشه. پس لطفا توضیحی هم ارائه بفرمایید که منظور از اینکه شهر مکه مزکر زمینه یعنی چی؟

ممنون

جناب مهیاری؛ بنده هم تا حدی با شما موافقم و از تمسک بدون منبع معتبر به دانشمندان خارجی برای اثبات حقانیت خودمان، خرسند نیستم.

اما اینکه کعبه مرکز زمین است، با توجه به اینکه امروز 25ذیقعده روز دحوالارض یعنی گسترده شدن زمین از زیر کعبه است و فضیلت و تأکید زیادی نیز در روایات برای امروز شده، شاید به این گفته ارتباطی داشته باشد.

مطلب راجع به دحوالارض زیاد است. علاقمندان با یک سرچ ساده مطالب زیادی را برداشت خواهند کرد.

فقط بصورت خلاصه:
«دَحو» به معنای گسترش است و بعضی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلی اش تفسیر کرده اند.
منظور از دحوالارض (گسترده شدن زمین) این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آب های حاصل از باران های سیلابیِ نخستین فراگرفته بود.
این آب ها، به تدریج در گودال های زمین جای گرفتند و خشکی ها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده تر شدند. از طرف دیگر، زمین در آغاز به صورت پستی ها و بلندی ها یا شیب های تند و غیرقابل سکونت بود.
بعدها باران های سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و دره ها گستردند. اندک اندک زمین هایِ مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان و کشت و زرع به وجود آمد. مجموع این گسترده شدن، «دَحو الارض» نام گذاری می شود.

جناب آقای بهمنی جان عزیز
دوست خوبم
میشه بفرمایید چه ارتباطی بین این دوتا موضوع وجود داره؟
دحوالارض یک موضوع اعتقادیه که هیچ ربطی به مباحث علمی نداره. به نظر شما اون دانشمند خارجی براساس روایات دحوالارض گفته که کعبه مرکز زمینه؟
چرا همه چیز رو به هم میپیچونید؟

ممنون جناب مهندس علوی کیا

مفهوم شناسی دحوالارض

«دحوالارض را به گسترش زمین از زیر کعبه تفسیر کرده اند.»[2] امام رضا(ع) دراین باره می فرماید:

«روز بیست و پنجم ذیقعده (روز دحوالارض) روز ولادت ابراهیم خلیل (ع) و عیسی مسیح (ع) است و روزی است که زمین از زیر کعبه گسترده شده است».[3]

همچنین نقل شده است که در چنین روزی حضرت آدم (ع) به زمین هبوط کرده است.[4]


دحوالارض در کلام خدا (گیتی شناسی دحوالارض، مقدّمه خداشناسی)

به گفته مفسّرین، ایه شریفه «وَالْاَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحیها؛ و زمین را بعد از آن با غلتانیدن گسترش داد» (نازعات: 30) اشاره به دحوالارض دارد و «منظور از آن نیز این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آب های حاصل از باران های سیلابی نخستین فراگرفته بود. این آب ها به تدریج در گودال های زمین جای گرفتند و خشکی ها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده تر شدند تا به وضع فعلی درآمدند.»[5] و نخستین برآمدگی نیز که آشکار شد، کعبه بوده است.

در این باره در ایه دیگری به بیانی دیگر می خوانیم: «وَ هُوَ الَّذی مَدَّ الْاَرْضَ؛ و اوست کسی که زمین را گسترش داد». (رعد: 3)

در تفسیر این ایه نیز آمده است:

«خداوند زمین را به گونه ای گسترد که برای زندگی انسان و پرورش گیاهان و جانداران آماده باشد؛ گودال ها و سراشیبی های تند و خطرناک را به وسیله فرسایش کوه ها و تبدیل سنگ ها به خاک پر کرد و آنها را مسطح و قابل زندگی ساخت؛ درحالی که چین خوردگی های نخستین آن، به گونه ای بودند که اجازه زندگی به انسان را نمی دادند».[6]


بی گمان دحوالارض، نماد مهرورزی و رحمت پروردگار به بندگان خویش و سرآغاز آمادگی و فروتنی کره زمین برای زندگی و سکونت آدمیان بر روی آن بوده است. از این رهگذر پاسداشت دحوالارض، پاسداشت انبوهی از نعمت های بی پایان خداست که به تدریج بر چهره زمین ساخته و پرداخته شده است تا انسان ها، با آرامش بر روی این کره خاکی زندگی کنند.

آقا رضای گل. سلام.

من نگفتم اون دانشمند خارجیه (اگر وجود داشته باشه!)، به این مطلب استناد کرده.

من فقط این مطلب رو برای این عنوان کردم که شاید منظور از کلمه مرکز، اون چیزی نباشه که بطور عموم برداشت میشه (مرکز جغرافیایی) و تو ترجمه‌ها این کلمه بوجود آمده باشه. شاید یک خاصیت ویژه‌ای وجود داشته باشه که حالت مرکزیت اون خاصیت در مکه باشه؛ نمیدونم، فقط به عنوان یه فرضیه مطرحش کردم! همین!

ضمنا همین مباحث اعتقادیه که هرچند ازگاهی یک استناد علمی براش پیدا میکنن. چرا ربط نداره؟

حالا یه نفس راحت بکشین، لبخند بزنین و آروم باشین :) مرسی.

آقای بهمنی عزیز
ما داریم در مورد یک روزنوشت علمی صحبت میکنیم این وسط جایی برای شاید و اما و اگر وجود نداره
هروقت مستنداتی پیدا شد که کعبه به چه دلیل مرکز زمینه چشم ما هم قبول میکنیم.